۱۳۹۲ شهریور ۷, پنجشنبه

روزی که دور نیست...

روزی می‌آیم و همه جا جار می‌زنم
کی زخم ناسروده تو را زار می‌زنم
روزی که دور نیست در این کوچه‌های سرد
نام تو را به سینه دیوار می‌زنم
از پشت خط سرخ همه چارراه‌ها
پیچک به سمت سبز سپیدار می‌زنم
آن روز توی رگ‌رگ این مرده مردها
چون نبض سرخ عشق به تکرار می‌زنم
آن وقت در کنار همین سیم‌های برق
خود را به سیم آخر انکار می‌زنم
وی شعر ناسروده به جرم نزیستن
با حلقه سکوت تو را دار می‌زنم