ای كاش در رگهای من جانی بيايد
لبتشنهام
ای كاش
بارانی بيايد
ويران شدن آغاز فصل نو شدن بود
ای كاش باران نه،
كه توفانی بيايد
پيراهنی دارم به رنگ مهربانی
ای كاش تا هستم غزلخوانی بيايد
زل میزنم بر در
من و چشمی گرسنه
ای كاش بر اين سفره مهمانی بيايد
*
*
روح بزرگم وقف آن شبهای كوچک
ای كاش
صبح نقرهافشانی بيايد