۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

حرف بزن...

حرف بزن اى منت هميشه گرفتار
حرف بزن اى تنت تكيه و تبدار
حرف بزن با من و بريزم در هم
حرف بزن حرف بزن اى طوفان وار
من مى خواهم پر از نگاهت باشم
خالى از انديشه شكفتن بر دار
مى خواهم زير چتر ابرى اين شب
پر باشم از تو و تبسم و تكرار
وقتى باران گرفت سقف تو باشم
وقتى طوفان گرفت همچون ديوار
ديده امت در نگاه پنجره هر شب
ديده امت در پگاه خاطره بسيار
حرف بزن حرف بزن با من، آرى
حرف بزن حرف بزن با من، صد بار
حرف بزن اى زن شبانه موعود
شعر مرا با سكوت خويش ميازار